شعر
میخوام اگه راضی بشی از اولش شروع کنم
نه نگو,قلب پاکمو به آخرش راضی کنم
میخوام یه بارم که شده بشم فقط مال خودم
واسه یه بارم که شده از همه چی دل بکنم
بسوزمو بسازمو از همه چی دم نزنم
نگم که دنیای تو برد عشق منو نگاه من
بگو یه بار اینو به من اینکه نبود سزای من
یه روز تو لحظه های اون گم شدمو نفهمیدم
نفهمیدم تو زندگی چه جیز وچیزایی دیدم
تا که یه روز پیدا شدم اما بازم نفهمیدم
نفهمیدم چی بودمو تو این روزا چه ها شدم
قصه گم شدن یه ور پیدا شدن یه ور دیگه
گم شدنم یه دردیه پیدا شدن یه جور دیگه
آدمای تو قصه ها شاید دروغکی باشن
هر کسی اینو میدونه توی دلا زود جا میشن
بس که میون آدما تو لحظه هام بدی دیدم
اونا رو تو دلم که نه تو لحظه هام جا نمیدم
گفتم از اون گم شدنم جات خالی چه گم شدنی
اگه بگم نمیتونی یه جمله حرفی بزنی
تا حالا یک بارم شده ببینی و دم نزنی
خلاصه که تو این روزا میخوام فقط عوض بشم
حالا که باز پیدا شدم زندگی رو بلد بشم
ببخش اگه تو لحظه هام گم شدی و نفهمیدی
حق داری چون تو زندگیت اینجوری آدم ندیدی
ختم کلام میخوام بگم به اون خدای آسمون
منم بشم اول راه تو هم بشی پناه اون